روز ۳۱ مارس
۱۸۰۹ مصادف با تولد ادوارد فیتزجرالدEdward FitzGerald نویسنده انگلیسی است که بهخاطر خلق نخستین و معروفترین ترجمه رباعیات خیام به زبان انگلیسی شناخته میشود. او رباعیات خیام را در
سال ۱۸۵۹ ترجمه کرد تا شعر زلال خیام در دل و جان مخاطبان غربی جاری گردد. بدون شک
او سهم بسزایی در شناساندن خیام این اندیشمند ایرانی به جهانیان دارد و این نوشته
کوتاه را به پاس خدماتش به فیتزجرالد اختصاص میدهم.
ادوارد فیتزجرالد در خانوادهای متمول در انگلستان بدنیا آمد پس از اتمام
تحصیلاتش در سال ۱۸۳۰ از کمبریج راهی زادگاهش سافولک شد و بدلیل عدم نیاز مالی
تلاشی برای امرار معاش نمیکرد و در خانه دنجش محشور گل و ادبیات و موسیقی بود. فیتزجرالد
بعدها به ورستد و وودبریج نقل مکان کرد ودر همین شهر بود که باقی عمر را گذراند. با
اینکه در جمع فرزانگان ادبی زمانش نظیر تنیسون Tennyson و تاکری Thackeray ادبی بود جاه و مقام
آنها را بدست نیاورد. نوشته های اولیه او
به اساطیر یونانی اختصاص داشت. اما در سال ۱۸۵۰ به اموزش تاریخ اسپانیا و ۱۸۵۳سپس
ادبیات فارسی در دانشگاه کمبریج پرداخت. معلم فارسی او پروفسور جوانی بنام ادوارد
کاول Edward Cowell بود که
ارتباط صمیمانه ای با او برقرار کرد و منجر به فیتزجرالد با ادبیات فارسی شد.
رباعیات خیام اما اولین ترجمه فارسی فیتز جرالد نبود بروایتی اشعار
سعدی و حافظ اولین برگردان آثار فارسی است که از او بجا مانده است. و این
قطعهٔ مشهور سعدی یکی از آنهاست:
گِلی خوش بوی در حمام
روزی
رسید از دست محبوبی به دستم
بدو گفتم که مشکی یا
عبیری
که از بوی دلاویز تو مستم
بگفتا من گِلی ناچیز
بودم
ولیکن مدتی با گُل نشستم
کمال همنشین در من اثر
کرد
و گر نه من همان خاکم که هست
A
diver springing darkly to the brim
Of
the full sapphire river as it rolled
Under
palm shadows over sands of gold
Along
the balmy vale of Almahim:
Brought
up what seem’d a piece of common mould,
But
of so rare a fragrance that he cried-
“Mine
eyes are dim with diving-thou’rt no piece
Of
common earth, but musk or ambergrease.”
“I
am but common earth, the clod replied-
“But
once within my dusky bosom grew
The
Rose, and so insinuated through
Her
aromatic fibres day by day,
That
time her virtue never will subdue,
Nor
all the rambling water wash away
فیتزجرالد در سال ۱۸۵۶ سلامان و ابسال عبدالرحمان جامی شاعر پارسی را ترجمه کرد که مثنوی دوم جامی به نام سلطان یعقوب ترکمان آق قویونلوست و در سال ۸۸۵ تألیف
شده بود. حکایت سلامان و ابسان در شرح اشارات خواجه نصیرالدین توسی و اسرار حکمه
ابن طفیل آمده بود که جامی آن را به نظم فارسی درآورد. او در
سال ۱۸۵۷ نسخه ای از رباعیات خیام را بدست آورد که در در بمبئی منتشر شده بود.
فیتز جرالد علی رغم دوستان
زیادی که داشت آدم تنها و منزوی بود، و این حالاتی بود که احتمالآ در انتخاب
رباعیات خیام برای ترجمه اثر داشت. زیرا درونمایهٔ بی ثباتی و گذرا بودن زندگی در ترجمههای
او به چشم میخورد. روزگار او پس از ماموریت ادوارد کاول به هند از طرفی و ازدواج
ناموفقش ه با رو به افول گذاشت و به باور عده ای دستمایه ای شد برای غور در
رباعیات خیام که منجر به اولین ترجمه آن در سال ۱۸۵۹شد. این نسخه که ترجمه واژه بواژه رباعیات
خیام است چهره واقعی از خیام بدست نمیدهد. خودش میگوید: شک دارم که جز ترجمهای بس
یک سویه از عمر خیام به دست داده باشم، لیکن آنچه من انجام میدهم فقط به صورت
حبابی در سطح آب پدید میآید و میشکند.
در ابتدا ترجمه رباعیات مورد توجه چندانی واقع نمیشود تا اینکه دانته
روزتی Dante
Rossetti و سپس
الگرنون سوینبرن Algernon
Swinburne دیگر شاعران انگلیسی این
اثر را یافته و توجه دیگر اعضای جامعه ادبی را به آن جلب میکنند. استقبال عمومی
ازین اثر از بتدریج افزایش می یابد تا اینکه موجب ترغیب فیتزجرالد برای انتشار نسخه اصلاح شده رباعیات در سال ۱۸۶۹ میشود.
بر این اساس میشود ادعا کرد که خیام شهرت جهانگیرش را مدیون ادوارد
فیتزجرالد است که برای اولین بار رباعیات وی را به زبان انگلیسی برگرداند. با این
کار، فیتزجرالد نه تنها اسم خیام را در تمام دنیا شناساند، بلکه برای خود نیز نامی
بلندآوازه به جای گذاشت؛ به طوری که امروزه نام این دو از هم جداشدنی نیست.
گویند کسان بهشت با حور خوش است
من میگویم که آب انگور خوش است
این نقد بگیر و دست از آن نسیه بدار
کاواز دهل شنیدن از دور خوش است
Some for the Glories of
This World; and some
Sigh for the
Prophet's Paradise to come;
Ah, take the
Cash, and let the Credit go,
Nor heed the rumble
of a distant Drum!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر