۱۳۹۱ فروردین ۱۲, شنبه

بمناسبت سالروز تولد ادوارد فیتزجرالد که پنجره جهان را بروی اشعار خیام گشود


روز ۳۱ مارس ۱۸۰۹ مصادف با تولد ادوارد فیتزجرالدEdward FitzGerald  نویسنده انگلیسی است که به‌خاطر خلق نخستین و معروف‌ترین ترجمه رباعیات خیام  به زبان  انگلیسی شناخته می‌شود. او رباعیات خیام را در سال ۱۸۵۹ ترجمه کرد تا شعر زلال خیام در دل و جان مخاطبان غربی جاری گردد. بدون شک او سهم بسزایی در شناساندن خیام این اندیشمند ایرانی به جهانیان دارد و این نوشته کوتاه را به پاس خدماتش به فیتزجرالد اختصاص میدهم.

ادوارد فیتزجرالد در خانوادهای متمول در انگلستان بدنیا آمد پس از اتمام تحصیلاتش در سال ۱۸۳۰ از کمبریج راهی زادگاهش سافولک شد و بدلیل عدم نیاز مالی تلاشی برای امرار معاش نمیکرد و در خانه دنجش محشور گل و ادبیات و موسیقی بود. فیتزجرالد بعدها به ورستد و وودبریج نقل مکان کرد ودر همین شهر بود که باقی عمر را گذراند. با اینکه در جمع فرزانگان ادبی زمانش نظیر تنیسون Tennyson و تاکری Thackeray ادبی بود جاه و مقام آنها را بدست نیاورد.  نوشته های اولیه او به اساطیر یونانی اختصاص داشت. اما در سال ۱۸۵۰ به اموزش تاریخ اسپانیا و ۱۸۵۳سپس ادبیات فارسی در دانشگاه کمبریج پرداخت. معلم فارسی او پروفسور جوانی بنام ادوارد کاول Edward Cowell  بود که ارتباط صمیمانه ای با او برقرار کرد و منجر به فیتزجرالد با ادبیات فارسی شد.

رباعیات خیام اما اولین ترجمه فارسی فیتز جرالد نبود بروایتی اشعار سعدی و حافظ اولین برگردان آثار فارسی است که از او بجا مانده است.  و این قطعهٔ مشهور سعدی یکی از آنهاست:

گِلی خوش بوی در حمام روزی             رسید از دست محبوبی به دستم
بدو گفتم که مشکی یا عبیری              که از بوی دلاویز تو مستم
بگفتا من گِلی ناچیز بودم                   ولیکن مدتی با گُل نشستم
کمال همنشین در من اثر کرد              و گر نه من همان خاکم که هست


A diver springing darkly to the brim
Of the full sapphire river as it rolled
Under palm shadows over sands of gold
Along the balmy vale of Almahim:
Brought up what seem’d a piece of common mould,
But of so rare a fragrance that he cried-
“Mine eyes are dim with diving-thou’rt no piece
Of common earth, but musk or ambergrease.”
“I am but common earth, the clod replied-
“But once within my dusky bosom grew
The Rose, and so insinuated through
Her aromatic fibres day by day,
That time her virtue never will subdue,
Nor all the rambling water wash away



فیتزجرالد در سال ۱۸۵۶ سلامان و ابسال عبدالرحمان جامی شاعر پارسی را ترجمه کرد که مثنوی دوم جامی به نام سلطان یعقوب ترکمان آق قویونلوست و در سال ۸۸۵ تألیف شده‌ بود. حکایت سلامان و ابسان در شرح اشارات خواجه نصیرالدین توسی و اسرار حکمه ابن طفیل آمده بود که جامی آن را به نظم فارسی درآورد. او در سال ۱۸۵۷ نسخه ای از رباعیات خیام را بدست آورد که در در بمبئی  منتشر شده بود.

 فیتز جرالد علی رغم دوستان زیادی که داشت آدم تنها و منزوی بود، و این حالاتی بود که احتمالآ در انتخاب رباعیات خیام برای ترجمه اثر داشت. زیرا درونمایهٔ بی ثباتی و گذرا بودن زندگی در ترجمه‌های او به چشم می‌خورد. روزگار او پس از ماموریت ادوارد کاول به هند از طرفی و ازدواج ناموفقش ه با رو به افول گذاشت و به باور عده ای دستمایه ای شد برای غور در رباعیات خیام که منجر به اولین ترجمه آن در سال  ۱۸۵۹شد. این نسخه که ترجمه واژه بواژه رباعیات خیام است چهره واقعی از خیام بدست نمیدهد. خودش میگوید: شک دارم که جز ترجمه‌ای بس یک سویه از عمر خیام به دست داده باشم، لیکن آنچه من انجام می‌دهم فقط به صورت حبابی در سطح آب پدید می‌آید و می‌شکند.

در ابتدا ترجمه رباعیات  مورد توجه چندانی واقع نمیشود تا اینکه دانته روزتی Dante Rossetti  و سپس الگرنون سوینبرن Algernon Swinburne دیگر شاعران انگلیسی این اثر را یافته و توجه دیگر اعضای جامعه ادبی را به آن جلب میکنند. استقبال عمومی ازین اثر از بتدریج افزایش می یابد تا اینکه موجب ترغیب فیتزجرالد برای انتشار نسخه اصلاح شده رباعیات در سال ۱۸۶۹ میشود.

بر این اساس میشود ادعا کرد که خیام شهرت جهانگیرش را مدیون ادوارد فیتزجرالد است که برای اولین بار رباعیات وی را به زبان انگلیسی برگرداند. با این کار، فیتزجرالد نه تنها اسم خیام را در تمام دنیا شناساند، بلکه برای خود نیز نامی بلندآوازه به جای گذاشت؛ به طوری که امروزه نام این دو از هم جداشدنی نیست.

گویند کسان بهشت با حور خوش است
من میگویم که آب انگور خوش است
این نقد بگیر و دست از آن نسیه بدار
کاواز دهل شنیدن از دور خوش است


Some for the Glories of This World; and some 
Sigh for the Prophet's Paradise to come; 
 Ah, take the Cash, and let the Credit go, 
Nor heed the rumble of a distant Drum! 


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر