۱۳۹۱ فروردین ۱۲, شنبه

بمناسبت سالروز تولد ادوارد فیتزجرالد که پنجره جهان را بروی اشعار خیام گشود


روز ۳۱ مارس ۱۸۰۹ مصادف با تولد ادوارد فیتزجرالدEdward FitzGerald  نویسنده انگلیسی است که به‌خاطر خلق نخستین و معروف‌ترین ترجمه رباعیات خیام  به زبان  انگلیسی شناخته می‌شود. او رباعیات خیام را در سال ۱۸۵۹ ترجمه کرد تا شعر زلال خیام در دل و جان مخاطبان غربی جاری گردد. بدون شک او سهم بسزایی در شناساندن خیام این اندیشمند ایرانی به جهانیان دارد و این نوشته کوتاه را به پاس خدماتش به فیتزجرالد اختصاص میدهم.

ادوارد فیتزجرالد در خانوادهای متمول در انگلستان بدنیا آمد پس از اتمام تحصیلاتش در سال ۱۸۳۰ از کمبریج راهی زادگاهش سافولک شد و بدلیل عدم نیاز مالی تلاشی برای امرار معاش نمیکرد و در خانه دنجش محشور گل و ادبیات و موسیقی بود. فیتزجرالد بعدها به ورستد و وودبریج نقل مکان کرد ودر همین شهر بود که باقی عمر را گذراند. با اینکه در جمع فرزانگان ادبی زمانش نظیر تنیسون Tennyson و تاکری Thackeray ادبی بود جاه و مقام آنها را بدست نیاورد.  نوشته های اولیه او به اساطیر یونانی اختصاص داشت. اما در سال ۱۸۵۰ به اموزش تاریخ اسپانیا و ۱۸۵۳سپس ادبیات فارسی در دانشگاه کمبریج پرداخت. معلم فارسی او پروفسور جوانی بنام ادوارد کاول Edward Cowell  بود که ارتباط صمیمانه ای با او برقرار کرد و منجر به فیتزجرالد با ادبیات فارسی شد.

رباعیات خیام اما اولین ترجمه فارسی فیتز جرالد نبود بروایتی اشعار سعدی و حافظ اولین برگردان آثار فارسی است که از او بجا مانده است.  و این قطعهٔ مشهور سعدی یکی از آنهاست:

گِلی خوش بوی در حمام روزی             رسید از دست محبوبی به دستم
بدو گفتم که مشکی یا عبیری              که از بوی دلاویز تو مستم
بگفتا من گِلی ناچیز بودم                   ولیکن مدتی با گُل نشستم
کمال همنشین در من اثر کرد              و گر نه من همان خاکم که هست


A diver springing darkly to the brim
Of the full sapphire river as it rolled
Under palm shadows over sands of gold
Along the balmy vale of Almahim:
Brought up what seem’d a piece of common mould,
But of so rare a fragrance that he cried-
“Mine eyes are dim with diving-thou’rt no piece
Of common earth, but musk or ambergrease.”
“I am but common earth, the clod replied-
“But once within my dusky bosom grew
The Rose, and so insinuated through
Her aromatic fibres day by day,
That time her virtue never will subdue,
Nor all the rambling water wash away



فیتزجرالد در سال ۱۸۵۶ سلامان و ابسال عبدالرحمان جامی شاعر پارسی را ترجمه کرد که مثنوی دوم جامی به نام سلطان یعقوب ترکمان آق قویونلوست و در سال ۸۸۵ تألیف شده‌ بود. حکایت سلامان و ابسان در شرح اشارات خواجه نصیرالدین توسی و اسرار حکمه ابن طفیل آمده بود که جامی آن را به نظم فارسی درآورد. او در سال ۱۸۵۷ نسخه ای از رباعیات خیام را بدست آورد که در در بمبئی  منتشر شده بود.

 فیتز جرالد علی رغم دوستان زیادی که داشت آدم تنها و منزوی بود، و این حالاتی بود که احتمالآ در انتخاب رباعیات خیام برای ترجمه اثر داشت. زیرا درونمایهٔ بی ثباتی و گذرا بودن زندگی در ترجمه‌های او به چشم می‌خورد. روزگار او پس از ماموریت ادوارد کاول به هند از طرفی و ازدواج ناموفقش ه با رو به افول گذاشت و به باور عده ای دستمایه ای شد برای غور در رباعیات خیام که منجر به اولین ترجمه آن در سال  ۱۸۵۹شد. این نسخه که ترجمه واژه بواژه رباعیات خیام است چهره واقعی از خیام بدست نمیدهد. خودش میگوید: شک دارم که جز ترجمه‌ای بس یک سویه از عمر خیام به دست داده باشم، لیکن آنچه من انجام می‌دهم فقط به صورت حبابی در سطح آب پدید می‌آید و می‌شکند.

در ابتدا ترجمه رباعیات  مورد توجه چندانی واقع نمیشود تا اینکه دانته روزتی Dante Rossetti  و سپس الگرنون سوینبرن Algernon Swinburne دیگر شاعران انگلیسی این اثر را یافته و توجه دیگر اعضای جامعه ادبی را به آن جلب میکنند. استقبال عمومی ازین اثر از بتدریج افزایش می یابد تا اینکه موجب ترغیب فیتزجرالد برای انتشار نسخه اصلاح شده رباعیات در سال ۱۸۶۹ میشود.

بر این اساس میشود ادعا کرد که خیام شهرت جهانگیرش را مدیون ادوارد فیتزجرالد است که برای اولین بار رباعیات وی را به زبان انگلیسی برگرداند. با این کار، فیتزجرالد نه تنها اسم خیام را در تمام دنیا شناساند، بلکه برای خود نیز نامی بلندآوازه به جای گذاشت؛ به طوری که امروزه نام این دو از هم جداشدنی نیست.

گویند کسان بهشت با حور خوش است
من میگویم که آب انگور خوش است
این نقد بگیر و دست از آن نسیه بدار
کاواز دهل شنیدن از دور خوش است


Some for the Glories of This World; and some 
Sigh for the Prophet's Paradise to come; 
 Ah, take the Cash, and let the Credit go, 
Nor heed the rumble of a distant Drum! 


۱۳۹۱ فروردین ۱۱, جمعه

کفر چو منی گزاف و آسان نبود





کفر چو منی گزاف و آسان نبود
محکم تر از ایمان من ایمان نبود
در دهر چو من یکی و آنهم کافر
پس در همه دهر یک مسلمان نبود

بسیار بودند دبن فروشانی که اندیشه چالشگر و مبتنی بر منطق بوعلی را بر نمیتابیدند.  قرن ها از طرف خلافت ها حاکمان اورا مظهر کفر و الحاد میدانستند و سوزاندن کتابهایش از سیاستهای متداول طی چند قرن در کشور های اسلامی منطقه بود زمانیکه اورا کافر و ملحد خطاب میکردند.

اینهمه بواسطه زاویه دید و نگرش عقلانی ابن سينا بود. در تفکر او خرد میبایست مبتنی بر منطق باشد و روح پرسشگرش بود که او را از بسیاری از همتایانش مجزا ساخت. در جهان بینی او پیروی کورکورانه از قدما جایی نداشت به شهادت آنکه در کودکی اعتقادات پدر به فرقه اسماعیلیه را به چالش کشید.

در راه یگانگی نه کفر است و نه دین
 یک گام برون ز خود نه و راه ببین

۱۳۹۱ فروردین ۵, شنبه

بی بی قصه های مجید به قصه ها پیوست



 پروین دخت یزدانیان مادربزرگ آشنای قصه های مجید که جایگاهی تاثیرگذار در خاطرات نسل های مختلف مردم کشور داشت پس از مدت ها مبارزه با بیماری آلزایمر جشم از حهان فروبست و به قصه ها پیوست.

 پروین دخت یزدانیان مادرکیومرث پوراحمد کارگردان مطرح سینمای کشور و کارگردان قصه های مجید است در تمامی فیلم ها و مجموعه های ساخته شده بر اساس داستان های هوشنگ مردادی کرمانی نقش بی بی آشنایی داستان را ایفا کرده است.

بی بی در سالهای پایان عمر در شهر آبا و اجدادی اش اصفهان ساکن بود و نوروز امسال را در کنار کیومرث پوراحمد جشن گرفت در حالیکه شوربختانه به علت عوارض برآمده از آلزایمر چنان که باید توان ارتباط برقرار کردن با اطرافیانش را نداشت.

۱۳۹۱ فروردین ۳, پنجشنبه

سال نو مبارک


موسیقی لری به گوش من حزن انگیزتر از موسیقی نواحی کناریش به نظر میرسه. اینکار البته استثناست و به باور من یکی از زیباترین موسیقی های بومی در گرامیداشت نوروزه.

عید همه مبارک.

۱۳۹۰ اسفند ۲۸, یکشنبه

رقص پنجه های طلایی در خاک - بیاد هنرمند سفرکرده جلال ذوالفنون



خبر بسیار کوتاه بود جلال ذوالفنون از اساتید بی بدیل موسیقی ایرانی و نوازنده برجسته سه تار بخواب ابدی فرو رفت. استاد جلال ذوالفنون پس از عمل قلب باز در بیمارستان «ایرانمهر» بستری شده بود و گزارشهای اولیه مبنی بر بهبودش بود که عصر امروز حالش به هم خورد و به بیمارستان البرز انتقال یافت. شوربختانه تلاشهای پزشکان اینبار نتیجه نداد و جلال ذوالفنون دار فانی را وداع گفت تا رقص پنجه های طلایی اش در خاک مضراب گیرد.

او فراگیری موسیقی را از ده سالگی در خانوادهای اهل موسیقی شروع کرد وسپس برای ادامهٔ تحصیل به هنرستان موسیقی ملی رفت و در آنجا با سازهای دیگر چون تار و ویلن آشنا شد. در هنرستان از رهنمودهای موسی معروفی در زمینه تکنیک سه‌تار برخوردار شد. هم‌زمان با تأسیس رشته موسیقی در دانشکده هنرهای زیبا، به آنجا راه یافت. آشنایی با شخصیت‌های موسیقی ملی ایران از جمله نورعلیخان برومند و دکتر داریوش صفوت، شناخت تازه‌ای از موسیقی اصیل ایران و امکانات وسیع سه‌تار برای وی به ارمغان آورد و از سال ۱۳۴۶ فعالیت خود را روی سه‌تار متمرکز کرد.

او از روش‌های اساتیدی چون ابوالحسن صبا، ارسلان درگاهی و همچنین راهنمایی‌های احمد عبادی بهره یافت. پس از پایان دانشکده در همان جا و در مرکز حفظ و اشاعه موسیقی ملی به تدریس سه‌تار پرداخت. در این سال‌ها از راهنمایی یوسف فروتن و سعید هرمزی که از نوازندگان قدیمی سه‌تار بودند برخوردار گردید تا بدانجا که سبک مخصوص خود را ابداع کرد که بموازات روش هنرستان موسیقی توسط تعدادی از نوازندگان برجسته آموزش داده میشد.

جلال ذوالفنون آثار نوشتاری و صوتی فراوانی در زمینه ی موسیقی ایرانی از خود به جای گذاشته که از بین آنها می‌توان آلبوم‌های گل صدبرگ و آتش در نیستان با صدای شهرام ناظری را نام برد. او همچنین با هنرمندان بسیاری برنامه مشترک اجرا کرد. حسام‌الدین سراج معتقد است که جنس صدای ساز جلال ذوالفنون بسیار عرفانی و دلنشین بود به نوعی که تا اعماق وجود انسان رسوخ می‌کرد.

۱۳۹۰ اسفند ۱۸, پنجشنبه

بمناسبت سالگرد اتمام ساخت طاق کسری – زوال تدریجی یادگار انوشیروان دادگر


نهم مارس سال ۵۵۱ ميلادي روزیست که ساخت طاق کسری بدستور خسرو انوشیروان اول ملقب به انوشیروان دادگر با شتاب به پايان رسانده شد تا براي آيين هاي نوروزي آن سال آماده باشد. طاق كسري با بلندای ۳۵ متر پهنای ۲۵ متر و درازای ۵۰ بزرگترین طاق خشتی جهان و تنها ساختمان مسقّف باستاني جهان است كه به صورت آزاد و بدون تكيه داشتن به عاملي ديگر، سرپا باقي مانده است. بر اساس منابع ایرانی در سال ۵۴۹ ميلادي احداث این بنا به دستور خسروانوشيروان در مجاورت کاخ  تیسقون شروع شد و بعد از اتمام با فرش معروف بهارستان مفروش گردید. خسروانوشيروان که علاقه مند به ديدار گروهي مردم بود خواسته بود كه با ساخت این تالار بزرگ امکان بار عام بیشتر را فراهم کند.

فردوسی در شاهنامه خود پس از اشاره به داستان ساخت این بنای باشکوه می‌گوید که در برابر ایوان تیسفون پرده بسیار مجلل و جواهرنشانی آویزان شده بود که پس از یورش تازیان توسط مهاجمان، قطعه قطعه و میان آنها تقسیم شد.

ز ايوان خسرو كنون داستان
                        بگويم كه پيش آمد از راستان
چنين گفت روشن‌دلي پارسي
                        كه بگذشت با كام دل چارسي
كه خسرو فرستاد كسها بروم
                        بهند و به چين و به آباد روم
برفتند كاريگران سه هزار
                        ز هر كشوري آنكه بد نامدار
چو صد مرد بگزيد اندر ميان
                        از ايران و اهواز و از روميان
از ايشان دلاور گزيدند سي
                        از آن سي دو رومي يكي پارسي
گرانمايه رومي كه بد هندسي
                        بگفتار بگذشت از پارسي
بدو گفت شاه «اين زمن در پذير
                        سخن هر چه گويم همه ياد گير»
«يكي جاي خواهم كه فرزند من
                        همان تا دوصد سال پيوند من»
«نشيند بدو در نگردد خراب
                        زباران و از برف و از آفتاب»
«مهندس بپذيرفت از ايوان شاه
                        بدو گفت:«من دارم اين دستگاه»
چو ديوار ايوانش آمد بجاي
                        بيامد به پيش جهان كدخداي



البته در ارتباط با تاریخچه این بنای شکوهمند و در خصوص زمان و علت ساخت طاق کسری بین مورخان اختلاف نظر وجود دارد. اسکار رویترز اعتقاد دارد که این بنا بسیار پیشتر و در زمان اشکانیان ساخته شده بود و در زمان خسرو انوشیروان مرمت و بازسازی شد. از طرف دیگرارنست هرتسفلد با استناد به برگردان  نوشتار پهلوی خدای‌نامگ که توسط ابن موفق ۲۵۲۱) ساخت طاق کسری را به خسرو انوشیروان نسبت میدهد. بنظر میرسد ریشه این اختلاف نظر علاوه بر تفاوت نظر بر روی معماری بنا به محدوده جغرافیایی شهرتیسفون نیز بستگی داشته باشد و بر همین اساس فرضیه هرتسفلد از آنجا صحیحتر بنظر میرسد که  طاق کسری یا ایوان مدائن در مجاورت کاخ پادشاهان ساسانی در شهر «اسبانبار» در ساحل خاوری رود دجله قرار دارد محلی که در شهر مدائن در۳۵ كیلومتری جنوب بغداد کنونی در استان دیاله که از استان‌های مرزی و شرقی عراق واقع شده است. بر این اساس تیسفون، اسبانبر و چند شهر کوچک دیگر مانند بغداد، روی هم شهرگان یا مدائن را تشکیل می‌ دادند. دكتر عيسي بهنام استاد دانشكده ادبيات نیز نظر ارنست هرتسفلد را درین زمینه موجه میداند.

اگر چه در خصوص زمان و علت ساخت این بنا بین برخی مورخان اختلاف است اما نکته مشترک اینست که سیر تخریبی ان بنا با حمله اعراب آغاز شد و افراد متعددی سعی در نابودی آن گماردند که به انقاق آرا بیشترین میزان تخریب توسط منصور خلیفه عباسی صورت پزیرفت.

طاق کسری پاره ای از میراث فرهنگ ایرانی است که بعد از تقسیمات ارضی پی در پی که در دنیا اتفاق افتاد، بالاخره نصیب عراق شد تا این روزها با بی توجهی مسئولان فرهنگی دو کشور، روز به روز بیشتر از بین برود.

رخوت مسئولان ایرانی البته درد آورتر است. در حالیکه روزانه تعداد زیادی از مسافران ایرانی برای زیارت تبعات و عالیات به عراق سفر میکنند کمتر تلاشی برای شناساندن و بازدید این یادگار گرانقدر نیاکانشان صورت میگیرد. همچنین جای پرسش است که از بودجه‌های هنگفتی که برای سازندگی عراق سرازیر می‌شود، مبلغ ناچیزی نیز به حفظ، نگهداری و مرمت طاق کسری و توسعه زیرساخت‌های گردشگری این بنای ایرانی اختصاص یابد.

اگرچه این پاره وطن از ما جداست بیایید نگذاریم گرد نسیان بر آن بنشیند.

۱۳۹۰ اسفند ۱۵, دوشنبه

بمناسبت سالگرد آغاز سفر هفت ساله ناصر خسرو قبادیانی


ناصرخسرو قبادياني نويسنده، شاعر و فيلسوف برجسته ايراني پنجم مارس سال ۱۰۴۶ میلادی سفر هفت ساله خود را آعاز کرد. سفرنامه ناصرخسرو اطلاعات جامعي درباره تاريخ، جغرافيا و وضعيت زندگاني مردم، جمعيت، طرز حكومت و بناهاي تاريخي و مناطق مورد ديدار به دست مي دهد.

اما نقل علت این سفر. آنچنان که در سفرنامه میگوید پس از مدتیکه به دبیر پیشگی و انجام کارهای ایوانی (دولتی) در بارگاه امیر خراسان ابوسلیمان جعفری بیک داودبن مکاییل بن سلجوق مشغول بوده قصد ترک مرو میکند.  پس به جوزجانان میرود و مدت یکماه به شراب خواری مداوم میپردازد. شبی فردی بخوابش آمده و میگوید تا کی میخواهی میگساری کنی که شراب باعث زایل شدن مغز میشود و او در جواب میگوید که حکما چیزی جز شراب برای کاهش اندوه دنیا پیدا نکرده اند و جواب میشنود که از خود بیخود شدن که باعث راحتی نیست و او را بسمت قبله اشارت میکند. صبح بعد با خود میگوید باید از خواب چهل ساله هم برخیزم و به سمت مرو رفته و عذر خدمت امیر کرده عازم سفر میشود.
  
وي سفر طولاني خود را  از مرو آغاز کرد و پس از عبور از سرخس، نیشابور، قومس جوین، بسطام، دامغان، سمنان از حاشيه درياي مازندران به  ری، قوهه و قزوین و شمیران می‌رود و پس از عبور از تبریز و آدربایجان به  بين النهرين، سوريه، حجاز، مصر و نقاط متعدد ديگر سفر میکند. این سفر تقریبا هفت ساله با بازگشت به بلخ پایان پذیرفت.

وي در جريان سفر خود، در مصر كه حكومت آن را فاطميون شيعه به دست داشتند به اسماعيله پیوست و متعاقب آن خود را "حجت" نامید بدین دلیل كه از طرف خليفه‌ي فاطمي المستنصربالله به عنوان حجت منطقه خراسان انتخاب و براي نشر و دعوت در ايران و ماوراءانهر مامور شده بود. پس ازاقامت در خراسان بزرگتر، به تبليغ طريقه اسماعيله پرداخت اما حكام سني وقت او را تحت فشار و ارعاب قرار میدهند كه ناگزیر از دست آنان به يك آبادي در دامنه كوههاي بدخشان پناه میبرد. او سالها در آنجا زندگي كرده اشعارش را جمع آوري و كتابهايش را تنظيم میکند و در نهایتا همانجا درگذشت. 

حکیم ناصر خسرو از شاعران بزرگ و فیلسوفان برتر ایران است که بر اغلب علوم عقلی و نقلی زمان خود از قبیل فلسفهٔ یونانی و حساب و طب و موسیقی و نجوم و فلسفه و کلام تبحر داشت. ناصر خسرو به همراه حافظ و رودکی جزء سه شاعری است که کل قرآن را از برداشته‌است.  دیوان اشعار او  قصاید رباعیات و مسمط هایش را در بر میگیرد.

رنج و عناي اگر چه دراز است
با بد و با نيك بي‌گمان به سر آيد

چرخ مسافر ز بهر اثر دگر آيد
هرچه يكي رفت بر اثر دگر آيد

ما سفر بر گذشتي گذرانيم
تا سفر ناگذشتي به درآيد

۱۳۹۰ اسفند ۱۳, شنبه

تجربه باران– بپاس ورود مجدد راد استوارت به تالار افتخارات موسیقی راک اند رول


انتخاب اولین ترانه و اولین هنرمند برای وبلاگم بسیار سخت بود با اینکه میخواستم در مورد دوران پیش از راک اند رول بنویسم و فضای مه آلود شیکاگو واگذارش میکنم به مجالی دیگر و این نوشته را اختصاص میدم به یکی از زیباترین اشعار راک و یکی از برجسته خواننده های این سبک. این شما و این هم ترانه تجربه باران از راد استوارت.

راد استوارت پنج دهه حضور موفق در عرصه موسیقی را به یدک میکشد و بخاطر موسیقی طغیانی و نقدگرانه اش طرفداران خاص خودش را مابین سه نسل از دوستداران دارد. او امسال برای بار دوم پای به تالار افتخارات موسیقی راک اند رول خواهد گذاشت افتخاری که تاکنون نصیب فرد دیگری نشده استبه نقل از وبسایت رسمی اش و به گزارش رولینگ استون در سال ۱۹۹۴ راد استوارت برای ورود تالار افتخارات راک اند رول به عنوان خواننده تکخوان Solo Artist برگزیده شد که بواسطه زلزله لوس آنجلس امکان حضور نیافت اما بگفته خودش امسال بطور حتم به اتفاق گروه چهره ها Faces که زمانی با آنها فعالیت میکرد درین مراسم حضور مجدد خواهد یافت. این مراسم باعث خواهد شد که راد و ایان مک لین کیبوردیست گروه چهره ها علیرغم اختلافات شدید قبلی دوباره در کنارهم قرار بگیرند.

ترانه «تجربه باران» در سال ۱۹۷۰ توسط جان فاجرتی سروده شد و در آلبوم آونگ ( پاندول) گروه Creedence Clearwater Revival از گروههای پیشرو راک اجرا شد. با وجود این‌که برخی این ترانه را در مورد جنگ ویتنام با تشبیه بمباران به باران و یا مسائل اجتماعی وفرهنگی آمریکا در مرحلهٔ گذر از دههٔ ۱۹۶۰ به دههٔ ۷۰ میلادی دانسته‌اند، خود جان فاجرتی در مورد ترانه گفته ‌است که عامل سرودن این ترانه برخی تنش‌های پیش‌آمده در گروه و مربوط به زمانی بوده که برادرش تام قصد داشته گروه را ترک کند.

این ترانه بعدها توسط خوانندگان دیگری اجرا شد که به گمان من زیباترین نسخه آن مربوط به اجرای راد استوارت در سال ۲۰۰۶ هست و به گمان من بهترینش. تجربه زیبای باران یک روز آفتابی و خنکی و طراوتی که بهمراه میاورد. و این برگردان آزاد من از اشعار این ترانه است.

پیشتر شنید بودم از کسی
از روایت آرامش پیش از طوفان
و میدانم
که خواهد آمد
و زمان بازگشنش خواهند گفت
از طراوت باران یک روز آفتابی
و تلالو قطرات باران که فرومیریزند

میخواهم بدانم آیا
باران روز آفتابی را تا بحال تجربه کرده ای

میدانم
چند روزیست که خورشید گرمایی ندارد و سخت میبارد
این تفدیر من بوده
تا بوده و هست
کلافی سردرگم
و پایان ناپزیر
تعجبی ندارد
Someone told me long ago
There's a calm before the storm
I know
It's been comin' for some time
When it's over, so they say
It'll rain a sunny day
I know
Shinin' down like water

I want to know, have you ever seen the rain
I want to know, have you ever seen the rain
Comin' down on a sunny day

Yesterday, and days before
Sun is cold and rain is hard
I know
Been that way for all my time
Till forever, on it goes
Through the circle, fast and slow
I know
It can't stop, I wonder

اجرای اولیه گروه Creedence Clearwater Revival را نیز میتوانید در ویدیو زیر مشاهده کنید.


به بهانه سالگرد درگذشت دکترمحمد مصدق - تسلی و سلام شعری که اخوان ثالث برای مصدق سرود




دکتر محمد مصدق در۱۴اسفند ۱۳۴۵دیده از جهان فروبست. در مورد او بسیار گفته و نوشته اند اما اینجا بد ندیدم یادآوری کنم از شعری که زنده یاد مهدی اخوان ثالث برای او سرود. "تسلی و سلام" قصیده ای است که اخوان ثالت در فروردین ۱۳۳۵برایش سرود.

اخوان ثالث آنزمان بیست و هشت ساله بود و بواسطه مبارزات سیاسی دوران محکومیتش را در زندان زرهی میگذراند. هواخوری در زندان مصادف شد با دیدن دکتر مصدق در حال قدم زدن با رب دشامبرمعروفش در پس سیم و حصار و به تعبیر اخوان چون شیری در قفس که الهام بخش این شعر گردید. آنطور که خودش میگوید با توجه به فضای سیاسی آنزمان نمیشد نام مصدق را بر زبان راند و برای همین در آغاز این اثر نوشته: برای پیر محمد احمد آبادی. البته بعدها اخوان توضیح میدهد که منظورش از "پیر محمد احمد آبادی" دکتر محمد مصدق بوده که در آن موقع در خانه خود در احمد آباد کرج زندانی بود.

این سروده با تشبیه بسیار زیبایی آغاز میشود حکایت از گرد و غبار صحراست که نشان از آمدن سواری میکند.

دیدی دلا که یار نیامد ؟
گرد آمد و سوار نیامد
بگداخت شمع و سوخت سراپای
و آن صبح زرنگار نیامد
آراستیم خانه و خوان را
و آن ضیف نامدار نیامد
دل را و شوق را و توان را
غم خورد و غمگسار نیامد
آن کاخ ها ز پایه فرو ریخت
و آن کرده ها به کار نیامد
سوزد دلم به رنج و شکیب
ای باغبان، بهار نیامد
بشکفت پس شکوفه و پژمرد
اما، گلی ، به بار نیامد
خوشید چشم چشمه و دیگر
آبی به جویبار نیامد
ای شیر پیر بسته به زنجیر
کزبندت ایچ عار نیاید
سودت حصار و پیک نجاتی
سوی تو و آن حصار نیامد
زی تشنه کشتگاه نجیبت
جز ابر ز هر بار نیامد
یکی از آن قوافل پر با
ران گهر نثار نیامد
ای نادر نوادر ایام
کت فرو بخت یار نیامد
دیری گذشت و چون تو دلیری
در صف کارزار نیامد
افسوس کان سفاین حری
زی ساحل قرار نیامد
و آن رنج بی حساب تو، درداک
چون هیچ در شمار نیامد
و ز سفله یاوران تو در جنگ
کاری بجز فرار نیامد
من دانم و دلت که غمان چند
آمد، ور آشکار نیامد
چندان که غم بجای تو بارید
باران به کوهسار نیامد




با تشکر از دوست عزیزی که این ویدیو را در youtube ارسال کردند.