۱۳۹۱ فروردین ۲۱, دوشنبه

هزارو یکشب شناسنامه ادبیات کلاسیک شرق


هزارویکشب بدون شک یکی از بینظیرترین آثار ادبیات کلاسیک شرق است که می‌توان آنرا مادر قصه‌های جهان نامید وشاید برای مخاطب غربی نیز هیچ کتابی را بمانند آن نتوان یافت که یادآور مشرق زمین باشد. هزار و یک شب مجموعه داستانِ شیرینی است که ویژگی‌های روحی، مبانی اخلاقی، باورها، رویاها و تخیلات اقوام مشرق زمین را در برمی‌گیرد. این مجموعه با نقل داستان پادشاهی ساسانی با عنوان شهریار (پادشاه) شروع میشود که روایتگری بنام شهرزاد (دختر وزیر) دارد و سپس با مجموعه حکایتهای تودر تو خواننده را مدهوش ساخته و به جزیی از قصه تبدیل میکند. اگرچه فضای ایرانی بر مجموعه داستان سیطره انداخته است حال و هوای هندی وعربی آنرا به اثری فراملتی تبیل کرده تا جاییکه به باور من هزارویکشب به شناسنامه ادبیات شرق تبدیل گشته است.

هزارویکشب کتابی است که گرداگرد جهان گشته و تاثیر آن بر بسیاری از نويسندگان معروف جهان از جمله بورخس و جويس انکار ناپذير است. آشنایی اروپايی ها با هزارویکشب به قرن شانزدهم ميلادی بازمیگردد، زمانی که کتاب به دست آنتوان گالان به فرانسه درآمد و در سال ۱۷۰۴ ميلادی منتشر شد، با آن آشنايی يافتند. به همين مناسبت در سال ۲۰۰۴ که سيصدمين سال ترجمه کتاب به زبان های اروپايی بود، به همت يونسکو، جشن و همايشی در فرانسه و آلمان برگزار شد که در آن بسياری کشورهای عربی و برخی از کشورهای دور افتاده جهان چون هاوايی و يوگسلاوی که هزار و يک شب از طريق ترجمه به آنجاها رسيده نماينده داشتند، اما از ايران کسی را به اين جشن فرا نخوانده بودند.

در خصوص پیدایش این اثر و اینکه آیا بیش از یک نویسنده داشته یا نه بین محققان اختلاف است. غالب محققان خارجی از جمله پروفسور مارزلف و که کلاودیا اوت آلمانی اعتقاد دارند که نسخه اصلی هزارویکشب هندی بوده است. این ادعا مورد پزیرش تعدادی از پژوهشکران ایرانی نظیر علی اصغر حکمت و جلال ستاری نیز هم هست.

در کتابخانه خاورشناسی دانشگاه توبینگن دست‌نوشته‌ای تازه از داستان‌های "هزار و یک شب" یافت شده که بر سرگذشت این اثر پرتوی تازه می‌افکند و نشان می‌دهد که شکل‌گیری این متن مانند ساختار داستانی آن پیچیده و تودرتو بوده است. نسخه خطی تازه‌ای که کلاودیا اوت، استاد خاورشناسی دانشگاه توبینگن یافته است، احتمالا به حوالی سال ۱۶۰۰ میلادی برمی‌گردد. سبک و سیاق این دست‌نوشته تا حدی با متن آشنای "هزار و یکشب" متفاوت است. متن داستانی یگانه را روایت می‌کند، که چند خرده‌داستان یا قصه فرعی را در یک حماسه قهرمانی به هم پیوند می‌دهد. خانم اوت حدس می‌زند که کل متن "هزار و یک شب" نیز به همین نحو ساخته و پرداخته شده است؛ یعنی قالبی کلی وجود داشته و رشته‌ای از خرده‌داستان‌ها از دل آن رشد کرده است. در سیر روزگاران هر داستانی با یافتن حواشی و اجزای بیشتر و اضافه شدن شاخ و برگ‌های توصیفی و بلاغی، کامل‌تر و رنگین‌تر شده است.

علی اصغر حکمت وزير معارف دوره رضاشاه و اولين رييس دانشگاه تهران به عنوان يکی از پژوهشگرانی که درباره هزار و يک شب تحقيق کرده بود و مقدمه معروف خود را بر نخستين چاپ سربی کتاب نوشت، هزار و يک شب را نمايده ادبيات شرق می داند و می نويسد که اين کتاب بهترين تصوير را از زندگی مردم شام ( سوريه ) و ايران و عراق و مصر و جزيرة العرب به دست می دهد. « کتابی که در دو هزار سال قبل به وجود آمده و از لطائف آداب ملل قديمه شرق مانند هندوستان و ايران و عرب و ترک امتزاج يافته، در مدنيه های بزرگ مانند تمدن ساسانيان و اسلام و خلفای عباسی و فاطمی و اعقاب آنان نسلاً بعد نسل دست به دست رفته است، علی التحقيق از ادبيات آن ملل بهترين نماينده خواهد بود.

به گفته علی اصغر حکمت اين کتاب پيش از دوره هخامنشی در هند به وجود آمده و قبل از حمله اسکندر به فارسی (پهلوی) ترجمه شده و در قرن سوم هجری زمانی که بغداد مرکز علم و ادب بود از پهلوی به عربی برگردانده شده است. حکمت برای اصل و نسب هندی کتاب دو دليل می آورد. يکی از آنها قصه های تو در تو (حکايت در حکايت) است که در ادبيات هند سابقه دارد و ايرانيان نيز به گفته علامه قزوينی با اين شيوه آشنايی داشتند.

دليل ديگر وجود داستان های مشابه داستان های هزار و يک شب در ادبيات قديم هند است: «چنانکه در کتاب قديم هندی موسوم به کاثا ساريت ساگارا » سرگذشتی از غدر و خيانت زنان دو شاهزاده برادر و سفر يکی از آنها حکايت می کند که با زمينه اساسی قصه الف ليله که عبارت از خيانت زنان شهريار و شاه زمان است کاملا نظير و شبيه می باشد. هم او دليل آنکه کتاب پيش از اسکندر به فارسی درآمده به مروج الذهب مسعودی متوفی به سال ۳۴۶ ه . ق و الفهرست ابن نديم متوفی به سال ۳۸۵ ه . ق مراجعه می دهد و سپس با اشاراتی به مشابهت هزار ويک شب با کتاب استر تورات استدلال می کند که هر دو کتاب در يک زمان و پيش از حمله اسکندر نوشته شده اند و از يک سرچشمه آب خورده و هويت واحدی دارند.

ادوارد لين انگليسی که يکی از مترجمان بنام هزار و يک شب است می پنداشت که کتاب گرچه هسته ای ايرانی دارد، لکن سراسر ريخته قلم يک تن مصری است که ميان سالهای ۱۴۷۵ و ۱۵۱۵ همه هزار و يک شب را نوشته است. اين البته به دليل نسخه ای است که پايه ترجمه آنتوان گالان فرانسوی قرار گرفت که نخست بار کتاب را به زبان های اروپايی برگرداند. نسخه گالان از مصر تهيه شده بود و ظاهرا قديمی ترين نسخه ای است که از هزار و يک شب به دست آمده است. در مقابل سر ريچارد برتن مترجم ديگر هزار و يک شب به زبان انگليسی بر آن بود که « هزار افسانه، هسته اصلی هزار و يک شب و خصوصيات کتاب و نام ها و خاتمه داستان همه دال بر ريشه ايرانی آن است، اما اين جمله در مدت زمانی دراز رنگ و روی اسلامی يافته، گرچه زمينه کتاب همچنان ايرانی باقی مانده است، مثلاً نام های زرتشتی اهريمن و پری و تهمورث به نام های ابليس و شيطان و جن و سليمان تبديل شده اند.

بهرام بیضایی نویسنده و کارگردان نامدار ایرانی اما پا را فراتر گذاشته و این اثر را کاملا ایرانی میداند. او در سال ۱۳۸۲ نمايشنامه ای را به صحنه برد که نامش شب هزار و يکم و شامل سه داستان متفاوت بود. داستان اول اين نمايشنامه می گفت هزار و يک شب در داستان ضحاک ريشه دارد. اساس ادعای بیضایی بر اين بنا شده است که هزار و يک شب اصل ايرانی دارد چرا که داستان اصلی يا داستان بنيادين آن ايرانی است و آن قصه خود شهرزاد است.

اين داستان به گفته بيضايی هم دروازه ورود به هزار افسان باستانی است، هم الف ليلة و ليله عربی و هم هزار و يک شب امروزی. « ... برای معرفی کتاب ناچاريد داستان بنيادين را بگوييد، چنانکه بيش از هزار سال پيش مسعودی و ابن نديم چاره ای جز تأليف خلاصه داستان بنيادين برای توضيح کل کتاب نديده اند. حرف بيضايی اين است که تصور کتاب هزار و يک شب بدون همين قصه اصلی يا چنانکه او دوست داشت بگويد قصه "بنيادين"، ممکن نيست. شما می توانيد هر قصه ديگری را از هزار و يک شب حذف کنيد بی آنکه کتاب آسيبی ببيند اما اگر داستان بنيادين را حذف کنيد هويت کتاب از دست می رود.

بيضايی همچنين بر اين نکته تأکيد می کرد که تمام قصه های هزار و يک شب و هزار افسان درباره ديگران است ولی داستان بنيادين درباره قصه گويی و قصه گو و شنونده آن است و شکل گرفتن شهرزاد در همين قصه رخ می دهد. اين قصه ای است که بار همه قصه های بعدی را می کشد و ضرورت و مخاطره قصه گويی در آن آشکار می شود.و سرانجام آنکه به عقيده بيضايی وقتی از داستان بنيادين هزار و يک شب حرف می زنيم با اطمينان داريم از هزار افسان می گوييم. در هر داستانی از هزار افسان که تصرف شده باشد به شهادت مدارک قرن چهارم، يعنی مروج الذهب مسعودی و الفهرست ابن نديم، در اين يکی نشده و داستان بنيادين هزار افسان همچنان تا امروز دست نخورده بر جا مانده است، و موضوع همان است و « چون می پرسند هزار افسان کجاست؟ پاسخ اين است که هزار افسان درست در دل هزار و يک شب امروزين زنده است و نفس می کشد و نمی شود انکارش کرد و آن را نديده گرفت.

صرفنظر از ریشه و تاریخچه کتاب نکته دیگر حایز اهمیت تاثیری است که کتاب بر خواننده میگذارد. محمد بهارلو داستان نويس و پژوهشگر اهميت داستانی هزار و يک شب را در شگفتی هايی می بيند که داستانهايش ايجاد می کنند. « مفهوم مهمی که در هزار و يک شب با آن مواجه ايم، مفهوم استعجاب است؛ به شگفتی واداشتن. علی اصغر حکمت هم البته تعبیر مشابهی دارد آنجا که در مقدمه اش تأکيد می کند که منظور قصه « ايجاد حس غرائب و اعجاب » است. به گفته بهارلو اين مهمترين چيزی است که سبب می شود توجه خواننده برانگيخته شود. واقعيت اين است که هر زمانه نياز به چيزی دارد که باب طبع زمانه نباشد. در هزار و يک شب قصه هايی هست که امروز برای ما می تواند معنای ديگری داشته باشد، معنايی که احتمالاً اجداد ما از آنها الهام لازم را نمی گرفتند. گذشت زمان پاره ای از قصه ها و ساختارهای آنها را برای ما مبدل به نمادها و نشانه های جديدی کرده است که باعث می شود مضمون های سنتی را فراموش کنيم. در اين کتاب عالم تخيل و جنون و فرزانگی با هم در آميخته است.

بهارلو تاکید میکند که در هزار و يک شب سخن گفتن مساوی با زندگی و سکوت برابر با مرگ است. اگر توانستی قصه بگويی زنده می مانی. قصه گفتن يا حديث ساختن نوعی اعتراف کردن و وصيت گزاردن است؛ يک جور بياينه پيش از مرگ است. قبل از مرگ، زير تيغ به هر کس مجال داده می شود قصه بگويد و با قصه گفتن جان خود را از مهلکه در ببرد. قصه گفتن حق محترمی است. نه فقط شهريار خون ريز بلکه حتا عفريتی که بچه اش به تصادف و به سهو کشته شده، به کشنده فرزنده خود مجال قصه گفتن می دهد.

در بين سایر پژوهشگران ايرانی که درباره هزار و يک شب تحقيق کرده اند، آثار جلال ستاری نیز شاخص است. او پيش از آنکه هزار و يک شب مانند امروز بر سر زبانها بيفتد و اهميت و بازار پيدا کند، به تحقيق در احوال شهرزاد دست زد و در کتاب "افسون شهرزاد" که نخست بار در سال ۱۳۶۸ توسط انتشارات توس منتشر شد تحليلی کامل عيار از هزار و يک شب به دست داد و در کار خود، سرگذشت تمامی تحليل هايی را که در طول چند قرن در غرب و شرق درباره هزار و يک شب صورت گرفته باز نمود.



به هر صورت "هزار و يک شب" نامی است که از زمان ترجمه طسوجی در دوره قاجار در ايران شهرت يافته و نام قديم آن "هزار افسان" بوده است. پيداست که در سفرها و رفت و آمد مردمان و تجار و بحريان و ديگران به سرزمين های گوناگون مشرق زمين، قصه های هزار افسان تا چه اندازه دگرگونی پذيرفته و از اصل خود دور شده است. به قول علی اصغر حکمت « هر دسته حکايات يادگار ملتی و اثر فکر جماعتی است ». هزار افسان وقتی به عربی ترجمه شده، نخست الف خرافه و سپس الف ليله خوانده شده، و چنانکه حکمت می گويد در زمان خلفای فاطمی مصر به صورت الف ليلة و ليله (هزار و يک شب) در آمده است.

اصل پهلوی کتاب ظاهرا از زمانی که به عربی ترجمه شده از ميان رفته است ولی مسجل است که در زمان مسعودی نويسنده مروج الذهب و ابن نديم نويسنده الفهرست اصل فارسی کتاب وجود داشته است. نسخه کنونی فارسی توسط عبدالطيف طسوجی تبريزی در زمان محمد شاه و پسرش ناصرالدين شاه به فارسی در آمده و به چاپ سنگی رسيده است. جالب است که چاپ کتاب تا زمان انقلاب اسلامی دست کم به همان سياقی که چاپ کلاله خاور درآمده بود، مشکلی نداشت اما پس از انقلاب چاپ اين کتاب با مسائلی مواجه شد. چنانکه اولريش مارزلف آلمانی که در اين سالها موضوع هزار و يک شب را دنبال کرده است می نويسد « در اين سالها يکی دو چاپ جديد با حذف قسمت های به قول سانسورچيان مسأله دار منتشر شده که زياد مورد استقبال قرار نگرفته است ولی نسخه های قديمی و کامل طسوجی را گهگاه به صورت غير قانونی چاپ افست کرده و پخش می کنند.

۱ نظر: